๑۩۞۩๑ Bachehaye Baran ๑۩۞۩๑

زشیر شتر خوردن و سوسمار...

 

 

چو بخت عرب بر عجم چیره شد          همی بخت ساسانیان تیره شد

 

بر آمد ز شاهان جهان رو  قفیز          نهان شد زر و گشت پیدا پشیز

 

دگرگونه شد چرخ گردون بچهر          ز آزادگان پاک ببرید مهر

 

به ایرانیان زار و گریان شدم             ز ساسانیان نیز بریان شدم

 

دریغ آن سر و تاج و آن مهر وداد        که خواهد شدن تخت شاهی بباد

 

کز این پس شکست آید از تازیان         ستاره نگردد مگر بر زیان

 

چو با تخت منبر برابر شود              همه نام بوبکر و عمر شود

 

تبه گردد این رنج های دراز              نشیبی دراز است پیشش فراز

 

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر          ز اختر همه تازیان راست بهر

 

ز پیمان بگردند و ز راستی              گرامی شود گژی و کاستی

 

رباید همی این از آن آن از این           ز نفرین ندانند باز آفرین

 

نهانی بتر ز آشکارا شود                 دل مردمان سنگ خارا شود

 

شود بنده ی بی  هنر شهریار             نژاد و بزرگی نیاید بکار

 

به گیتی نماند کسی را وفا                روان و زبان ها شود پر جفا

 

از ایران و از ترک و از تازیان          نژادی پدید آید اند میان

 

نه دهقان  همه ترک و تازی بود          سخن ها بکردار بازی بود

 

نه جشن و نه رامش نه کوهر نه نام       بکوشش زهر گونه سازند دام

 

بریزند خون از پی خواسته                شود روز گار بد آراسته

 

زیان کسان از پی سود خویش            بجویند و دین اندر آرند پیش

 

ز پیشی و بیشی ندارند هوش           خورش نان کشکین و پشمینه پوش

 

چو بسیار از این داستان بگذرد          کسی سوی آزادگان ننگرد

 

در جای دیگر فردوسی در نامه ای از زبان پورهرمزد شاه به سعد وقاص:

 

یکی نامه ای بر حریر سفید             نوشتند و پر بیم و چندی امید

 

بعنوان بر از پور هرمزد شاه           جهان پهلوان رستم کینه خواه

 

سوی سعد وقاص جویند جنگ          پر از رای و پر دانش و پر درنگ

 

بمن باز گوی آنکه شاه تو کیست       چه مردی و آیین و راه تو چیست

 

بگرد که جوئی همی دستگاه           برهنه سپهبد برهنه سپاه

 

به نانی تو سیری و هم گرسنه         نه پیل و نه تخت و نه بار و بنه

 

زشیر شتر خوردن و سوسمار        عرب را به جایی رسیده ست کار

 

که فر کیانی کند آرزو                تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

 

شما را به دیده درون شرم نیست      ز راه خرد مهر و آزرم نیست

 

بدین چهرواین مهرواین راه و خوی   همی تخت و تاج آیدت آرزوی

 

جهان گر باندازه جوئی همی          سخن بر گزافه نگوئی همی

 

سخنگوی مردی بر ما فرست        جهاندیده و گرد دانا فرست

 

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:عرب,فردوسی,شیر,شتر,سوسمار,بچه های باران,نویدشوریابی,سیمین فهیمی,پسرباران,دخترباران,ساعت 23:4 توسط نوید شوریابی |

ترس

دیوانه ها ترس ندارند!

وقتی لحظه ای به چشمانت خیره می شوم و عقربه ها به دروغ ساعتها را نشان میدهند..

تو پلک میزنی و من میان سالها خاطره فراموش می شوم!

دیوانگی یعنی همین..

دیوانه یعنی من

دیوانگی یعنی خواستن بی چون و چرای "تو "

از من نترس عزیزم!

دیوانه ها ترس ندارند!

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:شیطان و فرعون,شیطان,نویدشوریابی,داستان,داستانک,حرف زیبا,داستان اموزنده,خدا,طمع,چشمانت,عشق,من,تو,منوتو,نرس,,ساعت 15:40 توسط نوید شوریابی |

شیطان و فرعون

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.

روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.
فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.
فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.

شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!
بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.

 


+ نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:شیطان و فرعون,شیطان,نویدشوریابی,داستان,داستانک,حرف زیبا,داستان اموزنده,خدا,طمع,ساعت 20:59 توسط نوید شوریابی |

همسفر...

  زندگي دفتري از خاطره است

يك نفر در دل شب ، يك نفر در دل خاك

يك نفر همدم خوشبختي هاست ، يك نفر همسفر سختي هاست

چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم

 


 


+ نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:همسفر,عاشقی,نویدشوریابی,دلنوشته,عاشق,اس ام اس عاشقانه,جک,حرف های زیبا,حکیمانه,ساعت 16:16 توسط نوید شوریابی |