๑۩۞۩๑ Bachehaye Baran ๑۩۞۩๑

خروس شدن ملانصرالدین!

یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با خود آورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!

ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!

ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!
+ نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:خروس شدن ملانصرالدین,داستان کوتاه,ساعت 18:5 توسط نوید شوریابی |

مسلمان کیست!!

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :

بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :

آری من مسلمانم.

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،

پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد .

پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند .

پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :

چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود ...
+ نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:مسلمان کیست,داستان کوتاه,داستان اموزنده,ساعت 18:3 توسط نوید شوریابی |

خدا...

خدا از هرچه پنداری جدا باشد
خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد
نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد
که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ی وحشت نما باشد
هراس از وی ندارم من
هراسی زین اندیشه ها در پی ندارم من
خدایا بیم از آن دارم
مبادا رهگذاری را بیازارم
نه جنگی با کسی دارم نه کس با من
بگو موسی بگو موسی پریشانتر تویی یا من؟
نه از افسانه می ترسم نه ازشیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از دوزخ نه از حرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا را می شناسم من
+ نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:خداشناسی,حرف های قشنگ,متنهای زیبا,ساعت 18:2 توسط نوید شوریابی |

همینجوری...

 

 
+ نوشته شده در چهار شنبه 4 دی 1392برچسب:متم عاشقانه,مت احساسی,ساعت 17:57 توسط نوید شوریابی |

پایدار...

سنگ کورش و داریوش و بزن به سینه.. بگو عرب نیستیم........... بذار بمونه کینه......... بگو ۷۰۰۰ سال تمدن ما اینه........ ولی‌ چند قرن فرهنگ بدون صیغه..... بزور تیغه......... مهمون زندونه دینه....... از هر طرف وطنمون میدون مینه........... یه قدم از غرب یه قدم از شرق یه قدم عرب............ حالا منو تو میمونیم سه قدم عقب!

+ نوشته شده در یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:عرفان,پابدار,ایران,کوروش,داریوش,عکس کتیبه,,ساعت 14:19 توسط نوید شوریابی |

ایران ما...


 

ایران کشور عزیز ما تنها کشوریست که بر روی

 

 


 

 

پرچمش بجای زبان خودش با زبان دیگری نوشته شده است!!!!

+ نوشته شده در دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:ایران,پرچم ایران,عشق به وطن,کوروش,داریوش,کوروش کبیر,کوروش بزرگ,ساعت 21:55 توسط نوید شوریابی |

اس ام اس جدید تبریـک عید نوروز ۹۲

اس ام اس جدید تبریـک عید نوروز ۹۲


 

بهار یک نقطه دارد
نقطه آغاز بهار زندگیتان بی انتها باد
سال نو مبارک
.
.
.
بهار ثانیه ثانیه از راه میرسد
و اینجا کسیست که به اندازه تمام شکوفه های بهاری
دوستت دارد
.
.
.
تبریک غضنفر :
سالی پر از توأم و سرشار از آکنده برایتان مملو از لبریزم!
.
.
.
.
متن دوستانه تبریک عید نوروز، متن دوستانه عید، متن عشقولانه و فانتزی، متن فانتزی تبریک، متن فانتزی تبریک عید، متن فانتزی تبریک عید نوروز، متن فانتزی تبریک عید نوروز ۹۱،
.
نوروز پاسداشت عشق های کوچکی است که زنده مانده اند
و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی است
که عظمت را کوچک می دانند
پس به تو در نوروز سلام می کنم
که بزرگترین عشق این کوچکی
.
.
.
سلام عزیزم
نزدیک عیده!
توی خونه تکونی دلت ما رو بیرون نکنی
.
.
.
امیدوارم عید بابوسه هایش
بهاربا گلهایش
و سال نو با امید هایش
بر تو ای عزیز
پیشاپیش مبارک باشد
.
.
.
ای کاش هر روزمان نوروز باشد تا نو شویم
خودمان اندیشه هایمان وعشقمان
سال نو مبارک
.
.
.
اس ام اس زدم ازت خدا حافظی کنم
اگه خوبی ،بدی از ما دیدی حلال کن
آخه برا همیشه دارم میرم
ازطرف سال ۹۰
.
.
.
Pishi, NA! Pishoni, NA!
Pishbini, NA! Pishkesh, NA!
Pishamad, NA! Pishnahad, NA!
Pishddasti, NA!
AHHH !!! Pishapish ***Norooz*** mobarak!
.
.
.
گاو اولاغ و اردک کبریت و گازو فندک
گنجشک و غازو لک لک عید شما مبارک
.
.
.
قداست ایران،بلندى دماوند
اصالت نوروز ،قدرت آرش، شرافت کاوه
غیرت بابک،نجابت مازیار،زیبایى شیرین،عشق فرهاد
شکوه جمشید،عمر پرسپولیس ،منش کوروش ، پندارنیک ، گفتارنیک
کردارنیک را از اهوراى پاک برایتان دراین نوروز سفید آرزو میکنم
پیشاپیش سال ۹۱مبارک
.
.
.
خواستم برات سبزه عید بفرستم
گفتم شاید طاقت نیاری و تاعید بخوریش
.
.
.
من یک اس ام اس کوچولو هستم
که از گوشی صاحبم فرارکردم
اومدم بهت بگم که اون گفت واسه عید نوروز چی برام خریدی
الان برگردم به اون چی بگم؟!

نوروز یادگار دین زرتشت ، مهر کوروش ، جام جمشید ، تیر آرش ، رخش رستم و عشق بابک بر شما پیشاپیش مبارک باد
::
::
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
::
::
خبر داری تو ایران یه بحث داغ تو بورسه !
نه بابا  یارانه رو نمیگم
سرکاری چیه ! باور کن اینبار سرکاری نیست !
… کدومه بابا ! … اینو نمیخوام بگم که …
دوستت دارم کجا بود ! مگه دیوونه شدم ؟
سال نو مبارک ! … الان تنها خبر جدید همینه ! جیگر ! سال نوی خوبی داشته باشی !
::
::
این پیام رو تا ۱۰ روزدیگه نخون.
.
بهت گفتم نخون
.
عجب آدمى هستى .
.
نرو!
.
خودت خواستى
.
یادت باشه اولین کسى که بهت سال نو روتبریک گفت من بودم
(سال نومبارک)
::
::
امروز دو نفر از من ادرس و شماره تو رو گرفتن..منهم بهشون دادم..یکی خوشبختی..یکی موفقیت تو سال جدید هر روز میان سراغت
::
::
Buye baran, buye sabze, buye khak; shakhehaye shoste, baran khorde, pak; asemane abi o abre sepid, barg haye sabze bid; atre narges, raghse bad; naghmeye shoghe prastuhaye shad,khalvate garme kabutarhaye mast,narm narmak miresad inak bahar,khosh behal ruzegar …. “NOROZ” .MOBARAK.
::
::
saadat siadat soror sarvari sabzi va saezendegi haft sine zendegiat bad omidvaram sale khobi dashte bashid NOROZ MOBARAK
::
::
داغلار دایاقین اولسون
گونش چراغین اولسون
گوزلرین ایدن اولسون
بایرامین مبارک اولسون
::
::
اى منیم ایستملى نازلى نگاریم نجه سن؟ گوزومون نورى اورگ صبروقراریم نجه سن؟ دیزیمین طاقتی سنسن،باشوامن دولانیم! یاداسال سنده منی شأن وقاریم نجه سن؟ بایراموزمبارک اولسون
گوزل انسانلار. گوزل گونلرده. یاده دوشللر. بوگوزل گونده. دونیانن بوتون. گوزللیخلاری. سیزین اولسون. بایراموزمبارک اولسون .
::
::
سبد ، سبد گلهای سرخ و میخک میخواد بگه جلو ، جلو عید شما مبارک .

 

خداوندا: برای دوستانم دعا میکنم :
در این آخرین روزهای سال دلشان را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو دهی که هرجا تردیدی هست ایمان ،زخمی هست مرهم ،نومیدی هست امید و هرجا نفرتی هست عشق جای آن را فرا گیرد.
::
::
نوروز پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی که عظمت را کوچک می دانند.پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق این کوچکی.
::
::
آلبرت انیشتین، زکریای رازی، اسحاق نیوتن، پروفسور حسابی، من و سایر دانشمندان، سال خوشی را برای شما آرزومندیم
::
::
عید است ولی بدون او غم داریم / عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد / اینگونه هزار عید با هم داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
سال نو مبارک
::
::
چه زیباست درس آموختن از طبیعت و بهاری شدن. با تمنای استجابت دعای حول حالنا الی احسن الحال، پیشاپیش بهارتان قرین شادی و آرامش.
::
::
پروردگارا دراین روزهای پایانی ِ سال ِ ۹۱، ، به خواب ِ همه بندگانت آرامش ، به بیداریشان آسایش ، به زندگیشان نشاط ، به عشقشان ثبات … ، به عهدو مهرشان وفا ، به عمرشان عزت ، به رزقشان برکت . و به وجودشان صحت ، عطا بفرما.
::
::
یه بیماری هم هست که عیدها میاد سراغ آدم, فامیل گریزی!
::
::
خدایا ! تمامی آنچه برای سال جدید از تو میخواهم ، یک حساب بانکی چاق و چله است و یک هیکل باریک، لطفا اینارو مثل سال قبل با هم اشتباه نگیر!
::
::
عید نوروز را به گلهای یاس بهشت آرزوهایم ،پدر و مادر عزیزم
که عطرشان پایدار ومهرشان ستودنی است
تبریک می گویم، سال نو مبارک
::
::
کارگردانی است نوروز که می گوید نور ..صدا…حرکت و من برای به دست اوردنت همه نقشهای عالم را بازی می کنم.
::
::
><((((:-)
><((((:-)
><((((:-)
یادت باشه من اولین کسی ام که برات ماهی عید میفرستم بزارش تو دریای دلت تاعید زنده بمونه


زشیر شتر خوردن و سوسمار...

 

 

چو بخت عرب بر عجم چیره شد          همی بخت ساسانیان تیره شد

 

بر آمد ز شاهان جهان رو  قفیز          نهان شد زر و گشت پیدا پشیز

 

دگرگونه شد چرخ گردون بچهر          ز آزادگان پاک ببرید مهر

 

به ایرانیان زار و گریان شدم             ز ساسانیان نیز بریان شدم

 

دریغ آن سر و تاج و آن مهر وداد        که خواهد شدن تخت شاهی بباد

 

کز این پس شکست آید از تازیان         ستاره نگردد مگر بر زیان

 

چو با تخت منبر برابر شود              همه نام بوبکر و عمر شود

 

تبه گردد این رنج های دراز              نشیبی دراز است پیشش فراز

 

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر          ز اختر همه تازیان راست بهر

 

ز پیمان بگردند و ز راستی              گرامی شود گژی و کاستی

 

رباید همی این از آن آن از این           ز نفرین ندانند باز آفرین

 

نهانی بتر ز آشکارا شود                 دل مردمان سنگ خارا شود

 

شود بنده ی بی  هنر شهریار             نژاد و بزرگی نیاید بکار

 

به گیتی نماند کسی را وفا                روان و زبان ها شود پر جفا

 

از ایران و از ترک و از تازیان          نژادی پدید آید اند میان

 

نه دهقان  همه ترک و تازی بود          سخن ها بکردار بازی بود

 

نه جشن و نه رامش نه کوهر نه نام       بکوشش زهر گونه سازند دام

 

بریزند خون از پی خواسته                شود روز گار بد آراسته

 

زیان کسان از پی سود خویش            بجویند و دین اندر آرند پیش

 

ز پیشی و بیشی ندارند هوش           خورش نان کشکین و پشمینه پوش

 

چو بسیار از این داستان بگذرد          کسی سوی آزادگان ننگرد

 

در جای دیگر فردوسی در نامه ای از زبان پورهرمزد شاه به سعد وقاص:

 

یکی نامه ای بر حریر سفید             نوشتند و پر بیم و چندی امید

 

بعنوان بر از پور هرمزد شاه           جهان پهلوان رستم کینه خواه

 

سوی سعد وقاص جویند جنگ          پر از رای و پر دانش و پر درنگ

 

بمن باز گوی آنکه شاه تو کیست       چه مردی و آیین و راه تو چیست

 

بگرد که جوئی همی دستگاه           برهنه سپهبد برهنه سپاه

 

به نانی تو سیری و هم گرسنه         نه پیل و نه تخت و نه بار و بنه

 

زشیر شتر خوردن و سوسمار        عرب را به جایی رسیده ست کار

 

که فر کیانی کند آرزو                تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

 

شما را به دیده درون شرم نیست      ز راه خرد مهر و آزرم نیست

 

بدین چهرواین مهرواین راه و خوی   همی تخت و تاج آیدت آرزوی

 

جهان گر باندازه جوئی همی          سخن بر گزافه نگوئی همی

 

سخنگوی مردی بر ما فرست        جهاندیده و گرد دانا فرست

 

 

 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:عرب,فردوسی,شیر,شتر,سوسمار,بچه های باران,نویدشوریابی,سیمین فهیمی,پسرباران,دخترباران,ساعت 23:4 توسط نوید شوریابی |

جملات بسیار زیبای بارونی

کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم

کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .

.

.

.

روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار

اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . .

.

.

.

به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی

گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .

.

.

.

میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی

پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید . . .
یه عالمه اس ام اس بارونی در ادامه مطلب

به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش . . .

.

.

.

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!

.

.

.
باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:

من تنها نیستم , تنها منتظرم

.

.

.

پنجره ی باران خورده ات را باز کن

چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده

دلم برایت تنگ است

.

.

.

همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن . . .

.

.

.

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد

ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم

به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .

.

.

.

اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند . . .

.

.

.

بغضهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد

صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد . . .

.

.

.

مثل باران چشمهایت دیدنی است /٬ شهر خاموش نگاهت دیدنیست

زندگانی معنی لبخند توست /  خنده هایت بی نهایت دیدنیست . . .

.

.

.

اگر میدونستی چقدر دوستت دارم

برای اومدنت بارون رو بهانه نمیکردی

رنگین کمان من

.

.

.

در حسرت موجم ، باران کفافم نیست

درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست . . .

.

.

.

باران ، یا دوشِ آب ، چه فرقی می‌کند؟

وقتی عاشقی ، زیرِ هیچ‌کدام ، آواز نخواند . . .

.

.

.

شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

.

.

.

چشمهای من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست

ابرها میبارند و آرام میشوند اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند

کاش تا ابرها آرام نشده اند بیایی

.

.

.

باز باران آمد

از هوا یا ز دو چشم خیسم؟

نیک بنگر!

چه تفاوت دارد . . .

.

.

.

خدا ابر رو به گریه میاره تا گلها بخندن، پس هر وقت بارون آمد یادت نره بخندی . . .

.

.

.

علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه

پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم !

.

.

.

باران که می بارد تو در راهی /  از دشت شب تا باغ ِ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز /  با ابر و آب و آسمان جاری

تا عطرِ آهنگ تو می رقصد /  تا شعر باران تو می گیرد . . .

.

.

.

باران رحمت خدا همیشه می بارد

تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم!

.

.

.

قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ٬ اما یک گل تشنه ٬ همیشه منتظر باریدنشه

یک اس ام اس ممکنه ساده برسه ٬ اما قلب فرستندش خیلی به یادته . . .

.

.

.

چه سنگین گذشت عصر بارانی ام

گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را

گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود

تا حرفهایم

در بستری از بغض بخوابند

.

.

.

حس میکنم روی صورتم دنیا چکه میکند

حس میکنم قطره قطره, نم نمک عاشقم میکنی

بارون که میبارد هوا تر میشود تا تو چشمک بزنی

بارون که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه من عاشق تر گریه میکنم و رو به آسمان فریاد میزنم

دوستت دارم

.

.

.

وقتی دلم برات تنگ می شه میرم پشت ابرها زار زار گریه می کنم

پس یادت باشه هر وقت بارون میاد دل من برات تنگ شده . . .

.

.

.

باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند

زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید

آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست

.

.

.

زیر باران با یاد تو میروم ، به دنبال جای پای تو

تو را می پرستم من شبانه ، برای لحظه های شادمانه

برای با تو بودن صادقانه ، می آیم من به پیشت عاشقانه

به تو دل بستم من شاعرانه ، اما افسوس از درک زمانه

چه زیباست راز زمانه ، اگر زندگی باشد یک ترانه

.

.

.

مرا چه باک ز باران

که گیسوان تو چتری گشوده اند

مرا چه باک ز مرگ

که بوسه های تو پیغام های قیامند

بدرودهای تو

تکرارهای سلامند

.

.

.

تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد

و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم

تو می ایی و من گل می دهم در سایه چشمت

و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم

.

.

.

بارون و دوست دارم هنوز /  چون تو رو یادم میاره

حس می کنم پیشه منی /  وقتی که بارون می باره . . .

.

.

.

بر سرم

چتر گرفت؛

به تماشا

ایستادند

باران و رهگذران

.

.

.

باران در گلوی من ابر ِ کوچکی ست ، میشود مرا بغل کنی؟

قول میدهم گریه کم کند

.

.

.

نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون

ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست

.

.

.

یادگاری واسه بارون ، آرزوهایی که خاک شد

وقتی رفتی زیبا ، انگار روح از تنم جدا شد

.

.

.

توی زندگیت بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه میکوبی

ابر باش که منتظرت باشند که ببیاری

.

.

.

عشق لالایی بارون تو شباست ، نم نم بارون پشت شیشه هاست

لحظه شبنم و برگ گل یاس ، لحظه رهایی پرنده هاست

لحظه عزیز با تو بودنه ، آخرین پناه موندن منه

.

.

.

وقتی ناله های خرد شدنت زیر پای بارون

نوای دل انگیزی شد چه فرقی می کند برگ سبز کدام درختی . . .

.

.

.

با رفیقت مثل چتر رفتار نکن که هر وقت بارون بند اومد ، فراموشش کنی !

.

.

.

میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره

چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی

مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری ، همینطوره مگه نه

.

.

.

این منم پنهانترین افسانه ی شبهای تو / آنکه در مهتاب باران شوق پیدایی نداشت

خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم / زیر باران نگاهت شعر معنایی نداشت . . .

+ نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:rain,sms,sms baran,sms barani,sms for rain,sms باران,sms بارونی,sms روز بارانی,sms مخصوص روز بارانی,آف بارانی,آف بارونی,اس ام اس,اس ام اس ابر بارونی,اس ام اس احساسی,بارونی,اس ام اس با موضوع باران,اس ام اس با موضوع باران,اس ام اس بارانی,اس ام اس باران 90,اس ام اس باران و آسمان,اس ام اس بارانی,اس ام اس بارانی عاشقانه,اس ام اس بارون,اس ام اس بارونی,اس ام اس بارونی اسفند ماه 90,اس ام اس بارونی بهمن ماه 90,اس ام اس بارونی دی ماه 90,اس ام اس برای بارون,اس ام اس خاطره بارونی,اس ام اس خنده دار بارونی,اس ام اس خنده دار روز بارانی,اس ام اس خیس بارونی,اس ام اس دلتنگی بارونی,اس ام اس دلتنگی روز بارانی,اس ام اس دلواپسی بارونی,اس ام اس دلواپسی روز بارانی,اس ام اس روز ابری,اس ام اس روز بارانی,اس ام اس زیر بارونی,اس ام اس شعر روز بارانی,اس ام اس شهر بارونی,اس ام اس طنز بارونی,اس ام اس عاشقانه بارانی,اس ام اس عاشقانه بارونی,اس ام اس عاشقونه بارونی,اس ام اس عشق بارونی,اس ام اس عشقولانه بارانی,اس ام اس عشقولانه روز بارونی,اس ام اس غمگین بارونی,اس ام اس مخصوص روز بارانی,اس ام اس معرفت,بارونی اس ام اس و متن مخصوص روز بارانی,اس ام اس ویژه روز بارانی,اس ام اس گریه بارونی,اس باران 90,اس بارونی,اسمس,اسمس بارونی,باراان,باران,باران,اس ام اس بارون و تگرگ باروون,بهترین اس ام اس های بارانی,بهترین پیامک های بارانی,جدیدترین اس ام اس های بارانی دوبیتی,باران دوبیتی,مخصوص باران,روز بارونی,شعر روز بارانی,متن بارونی,متن برای روز بارانی,مخصوص روز های ابری,مخصوص روزهای بارانی,مسیج باران 90,مسیج بارانی,مسیج بارونی,مطلب بارونی,پیامک,پیامک باران 90,پیامک بارانی,پیامک بارونی,پیامک برای روز بارانی,نوید شوریابی,دختر یاران,پسر باران,,ساعت 18:21 توسط نوید شوریابی |

دعای کوروش بزرگ

روزي بزرگان ایرانی و مریدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که براي ایران زمین دعاي خیر

کند وایشان بعد از ایستادن در کنار آتش مقدس اینگونه دعا کردن:

خداوندا اهورا مزدا اي بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین

بزرگ،سرزمینم ومردمم را ازدروغ و دروغگویی به دور بدار

بعد از اتمام دعا عده اي در فکرفرو رفتند واز شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه دعا

نمودید؟فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :براي خشکسالی دعا مینمودید؟

کوروش بزرگ فرمودند: براي جلو گیري از خوشکسال انبارهاي اذوقه وغلات می سازیم

دیگري اینگونه سوال نمود: براي جلوگیري از هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟

ایشان جواب دادند: قواي نظامی را قوي میسازیم و از مرزها دفاع می کنیم

گفتند:براي جلوگیري از سیلهاي خروشان دعا می کردید ؟

پاسخ دادند: نیرو بسیج میکنیم و سدهایی براي جلوگیري از هجوم سیل می سازیم

و همینگونه سوال کردندوبه همین ترتیب جواب شنیدند…

تا این که یکی پرسید: شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟!

و کوروش تبسمی نمودند و این گونه جواب دادند:

من براي هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم ولی اگر روزي یکی از شما نزد من آید و دروغی

گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟ پس بیاییم از کسانی شویم

که به راست گویی روي آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم…که هر عمل زشتی صورت گیرد

باعث اولین آن دروغ است

+ نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:کوروش بزرگ,دروغ,اهورا,مزدا,زرتشت,ایران,ساعت 16:56 توسط نوید شوریابی |

دیوانه ی باران

باران می بارد

همه زیر چترشان پناه می گیرند

من بدون سرپناه ،زیر نگاه باران ،خدا را لمس می کنم

و قاه قاه می خندم

آنگاه می فهمم خدا هم دیوانه شده..

درست مثل من!

نمی دانم من عاقلانه دیوانه شده ام یا دیوانه وار عاقل!

اما مهم نیست.

مهم اینست که اینها مهم نیست!!

مهم اینست که من احمق نیستم!

من دیوانه ام.

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:نوید شوریابی,باران,دیوانه ی باران,بارانک,بچه های باران,fhvhk,عشق,ساعت 15:42 توسط نوید شوریابی |

ترس

دیوانه ها ترس ندارند!

وقتی لحظه ای به چشمانت خیره می شوم و عقربه ها به دروغ ساعتها را نشان میدهند..

تو پلک میزنی و من میان سالها خاطره فراموش می شوم!

دیوانگی یعنی همین..

دیوانه یعنی من

دیوانگی یعنی خواستن بی چون و چرای "تو "

از من نترس عزیزم!

دیوانه ها ترس ندارند!

+ نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:شیطان و فرعون,شیطان,نویدشوریابی,داستان,داستانک,حرف زیبا,داستان اموزنده,خدا,طمع,چشمانت,عشق,من,تو,منوتو,نرس,,ساعت 15:40 توسط نوید شوریابی |

شیطان و فرعون

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.

روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.
فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.
فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.

شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!
بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.

 


+ نوشته شده در سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:شیطان و فرعون,شیطان,نویدشوریابی,داستان,داستانک,حرف زیبا,داستان اموزنده,خدا,طمع,ساعت 20:59 توسط نوید شوریابی |

همسفر...

  زندگي دفتري از خاطره است

يك نفر در دل شب ، يك نفر در دل خاك

يك نفر همدم خوشبختي هاست ، يك نفر همسفر سختي هاست

چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد ، ما همه همسفريم

 


 


+ نوشته شده در یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:همسفر,عاشقی,نویدشوریابی,دلنوشته,عاشق,اس ام اس عاشقانه,جک,حرف های زیبا,حکیمانه,ساعت 16:16 توسط نوید شوریابی |

روز عشق ما ایرانی ها 5 اسفند است نه 25بهمن

 

چند سالی است حوالی 25 بهمن ماه (14 فوریه) كه می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها و شهر می بینیم. مغازه های اجناس كادوئی لوكس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم ولنتاين و كادوي روز عشق به گوش می خورد.
ظاهرا اموري كه رنگ و بوى فرنگى داشته، نشان بر متمدن و به روز بودن و باكلاسى دانسته ايم و عدم پيروى از آن را نشان بر عقب ماندگى!

اما آيا نام جشن ملي اسفندگان (سپندارمذگان) روز گراميداشت عشق، زمين و زن به

گوشتان خورده است؟          جشن-فرزانگان

اجازه بدهید در ابتداي اين نوشتار بگويم که نه تنها به هیچ روی با ارزشهای فرهنگ غربی و ساير ملل مخالف نیستيم، برعکس بر این باورم که فرهنگ همه ی ملتها ارزش هایی دارد که شایسته ستایشاند و قطعا فرهنگ کشورهای غربی و حتی عربی هم از این گونه اند. اما این هرگز به این معنا نیست که ما به ارزشهای فرهنگی خودمان پشت پا بزنیم و نابخردانه شیفتهی فرهنگ دیگران شویم.

چند سالی است حوالی 25 بهمن ماه (14 فوریه) كه می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها و شهر می بینیم. مغازه های اجناس كادوئی لوكس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم ولنتاين و كادوي روز عشق به گوش می خورد. ديگر از هر كسي كه در مورد ولنتاین سوال كنی می داند كه "در سده سوم میلادی که مطابق می‌شود با اوایل شاهنشاهی ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراتوری روم قدغن می‌کند.
کلودیوس به قدری بی‌رحم وفرمانش به اندازه‌ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (والنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می‌کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبردار می‌شود و دستور می‌دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می‌شود. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق، با قلبی عاشق اعدام می‌شود. روزی كه قرار بود والنتاین كشته شود نامه ای برای تشكر از دختر زندانبان نوشت كه با جمله “Love from your valentine” خاتمه یافت.
در سال ۴۹۶ بعد از میلاد، پاپ جلاسیوس ۱۴ فوریه را به افتخار او روز ولنتاین نامید.
بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می‌دانند و از آن زمان نهاد و نمادی می‌شود برای عشق!" (1)
ديگر كمتر كسى است كه اگر به دنبال بهانه اى براى ابراز عشق و علاقه به كسى مى گردد؛ در اين روز، با تهيه هدايا و كارت پستال هاى مخصوص اين روز كه كاملاً رنگ و بوى سرزمين و فرهنگ اصلى شان را دارند، خود را به قافله عاشقان روز ولنتاين، اين رسم آشناى بيگانه نرساند.

چند صباحى است كه در اين ديار با وجود داشتن روز عشق ايرانى با پشتوانه اى بسيار غنى تر و كهن تر از ولنتاين، براى ابراز عشق خود، رسمى از بيگانگان به عاريت گرفته شده است. گسترش مراسمى از اين قبيل كه چندان سنخيتى با فرهنگ جامعه ما ندارد و همچون ديگر رسم ها و مدهاى وارداتى، اغلب مردم (گاها حتي بدون اطلاع از ريشه و فلسفه آن،) تنها اجراكننده محض آن هستند، به عنوان يك مسأله اجتماعى - فرهنگى مطرح است. البته اين مسأله تنها خاص ولنتاين نيست و به قول معروف «تا بوده همين بوده!».
شايد ديگر "Thanks" را با لهجه غليظ آمريكايي و "Merci" را با لهجه غليظ فرانسوي بيشتر از سپاسگذاريم و "Hi" و "Hello" را بيشتر از درود و سلام و "Bye" و "Good Bye" را بيشتر از بدرود و خداحافظ و... به كار مي بريم و هميشه داشتن رنگ و بوى فرنگى امور مختلف زندگى مان را نشان بر متمدن و به روز بودن و باكلاسى دانسته ايم و عدم پيروى از آن را نشان بر عقب ماندگى! و آنقدر جذب آيين و رسوم و مناسبات زندگى غربيان شده ايم كه گاه در پى افراط در اين تقليد كوركورانه و ظاهرى، به نسخه اى به مراتب غربى تر از خود غربيان بدل شده ايم. در حالى كه نسبت به فراموشى آداب و رسوم و آيين هاى ملى و مذهبى خود هيچ واهمه اى نداريم.

شايد كمتر ايرانى از وجود روز عشق در ايران باستان و برگزارى جشنى براى بزرگداشت اين موهبت، آن هم نه با قدمت سه قرن پيش از ميلاد روميان، بلكه از بيست قرن پيش از ميلاد! اطلاع داشته باشد؛ شايد كمتر ايرانى بداند روز اسفند از ماه اسفند (پنجم اسفندماه) با نام «اسفندگان» يا «سپندارمذگان»، روز عشق ايرانيان است.(۲) يعنى چند روز بعد از روز ولنتاين و زمانى كه شهر پس از پشت سر گذاشتن چندين روز متفاوت، تقريباً به روال عادى برگشته است و مردم، بى خبر و بى تفاوت، فارغ از تب و تاب روز عشق فرنگى! آن را عادى تر از روزهاى ديگر سپرى مى كنند. نه ديگر از هداياى مخصوص ابراز عشق و محبت خبر است و نه تكاپوى مردم براى ابراز عشق مهرورزي و برگزاري جشن. غافل از اينكه اين روزها، همان روزى است كه احساس نياز به آن و جايش خالى اش، آنها را سخت مجذوب جشن ساير فرهنگ ها نموده است.

در ایران باستان علاوه بر اینكه ماه ها اسم داشتند، هریك از روزهای ماه نیز یك نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) كه نخستین صفت خداوند است و ... و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است.
واژه ی فارسی «اسفند» یا «سپندارمذ»، از واژه ی پهلوی «سپندارمد» و اوستایی «سپَ نتَ ه آرمَ ئیتی»، برگرفته شده است.
پنجمین روز اسفند (اسفند روز در ماه اسفند) در گاهشمار (تقويم) ايراني،  "اسفندگان" (=اسپندار مذگان  / اسفندارمذگان / اسفندارگان / سپندارگان / اسپندگان / اسفندگان) جشن زمین و گرامی داشت عشق است كه هر دو در كنار هم معنا پیدا می كردند. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یك چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
در هر ماه، یك بار، نام روز و ماه یكی می شده است كه در همان روز كه نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و كه در ماه مهر، "مهرگان" لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت كه در ماه دوازدهم سال كه آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند. (3)

جشن اسفندگانبه علت اهمیت زمین و زن، روز پنجم هر ماه موسوم است به اسفندارمذ، آخرین ماه سال نیز به همین نام است که از ویژگی باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است. ایرانیان روز اسفندارمذ از ماه اسفند را جشنی به نام اسفندگان می گرفتند. یا به قولی جشن زن می گرفتند. و این است که ابوريحان بيروني در هزار سال پیش در اين باره مي گويد: «اسفندارمذ فرشته ی موکل بر زمین است و نیز بر زن های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه ... در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه ی مرکز و غرب ایران) باقی مانده است.» (4)
در جای دیگر آورده است که در این روز زنان بر تخت پادشاهی می نشستند و فرمان می راندند، همه ی کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می گرفت.
این جشن همراه با آداب رسوم و تشریفاتی ویژه برگزار می شد. نخستین جشنی که در این روز برگزار می شد جشن «مردگیران» یا «مژگیران» بوده است، به این معنا که زنان از مردان خود هدیه ای می گرفته اند. این جشن ویژه ی زنان و به مناسبت تجلیل و بزرگداشت از آنان برگزار می شود.

جشن اسفندگان، یادمانی بسیار کهن از اسطوره های زایش و باروری است. با توجه به منابع موجود دانسته می شود که اسفندگان در ایران باستان، نه روز زن به مفهوم مطلق و امروزی آن، بلکه روز گرامیداشت زمین بارور و همتای انسانی آن یعنی بانوان بوده است. به عبارت دیگر منظور از زن، همسر است و نه جنسیت آن.
ابوريحان بیرونی نیز در نقل آیین های جشن، از زن به عنوان همسر یاد می کند و جنسیت زن را در نظر ندارد. آیین هایی نیز که امروزه در بسیاری از نقاط دور و نزدیک میهن برگزار می شود، همگی در پیوند با روابط عاطفی و مهر آمیز همسران است و ارتباطی با جنسیت زنانه ندارد.

منابع موجود نشان می دهد که جشن اسفندگان، مانند بسیاری از دیگر جشن ها و آیین های ایرانی در انحصار هیچیک از اقوام یا ادیان ایرانی نیست و به تمامی از پدیده های طبیعت و روابط انسانی برگرفته شده و متعلق به همگی مردمان ایرانی با هر گرایش قومی یا دینی است.

این جشن هنوز هم با نام «اسفندی» در بسیاری از نواحی مرکزی ایران، همچون اقلید، کاشان و محلات برگزار می شود و زنان در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز می پزند که بنام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده می شود. این آیین در روستاهای پیرامون کاشان، همچون «نَ شَ لج»، «اِستَ رک» و «نیاسر»، در نخستین روز اسفندماه برگزار می شود.


اطلاع داشتن از فرهنگ های سایر ملل بسيار عالي و والاست ولي نشناختن فرهنگ خود و مرعوب شدن در برابر فرهنگ هاي ديگر كاري ناپسند و نابجاست. در واقع ما نمي خواهيم همچون عربستان (ممنوعیت فروش گل رز در عربستان در آستانه روز ولنتاین عصر ايران / 24 بهمن 86) و يا كويت (مخالفت با برگزاری جشن های روز ولنتاین در كويت عصر ايران / 25 بهمن 86) به مقابله مستقيم برويم، بلكه از طريق آشنايي با فرهنگ ملي والاي خودمان و شناساندن و معرفي آن، جلوي هجمه نادرست فرهنگي را بگيريم.

بسيارى از صاحبنظران با قائل شدن كاركرد براى پديده هاى فرهنگى و اجتماعى مانند ولنتاين، بر اين باورند كه جشن ولنتاين پاسخى است به يك نياز: نياز به شادى و يكى از اصلى ترين دلايل رواج گسترده اين جشن را در جامعه محدود بودن روزها و مناسبت هاى شادى مى دانند. به عقيده داور شيخاوندى (جامعه شناس): «اگرچه اين رسم برگرفته از يك سنت اروپايى، آمريكايى است، اما در كشور ما به دليل اينكه روزهاى شاد بسيار كم است، جوانان روز ولنتاين را جشن مى گيرند» و به دنبال اين نياز، برگزارى ولنتاين و بزرگداشت مهر و محبت را ابتكار خود جوانان مى دانند.
در تأييد اين مسأله، دكتر سيدحسن حسينى، جامعه شناس و استاد دانشگاه نيز در مورد علت گرايش جوانان به چنين مراسمى، با اشاره به «قرار گرفتن در يك وضعيت جهانى» معتقد است: «اگر مراسم سرور محدود شود، نمى توان توقع داشت كه چنين جامعه اى به دنبال جشنها و اعياد ساير جوامع نرود». و اظهار مى دارد كه مطمئناً در آينده نزديك ، بسيارى از جشنهاى مسيحى (غربى) وارد جامعه ما مى شود.
به خاطر اينكه ما نه تنها چنين مراسمى را ايجاد نكرده ايم، بلكه مراسمى را كه براى ابراز شادمانى داشتيم، نيز ، محدود كرده ايم. اين موضوع نه تنها تبعات نامطلوب اجتماعى و افسردگى را به دنبال دارد، بلكه باعث مى شود عوامل سرورآور فرهنگهاى ديگر ، مثل مد و ... وارد جامعه شود.

محمدعلى الستى نيز مى گويد: «به دليل اينكه ما نتوانسته ايم عناصر فرهنگى خود را براى جوانان به روز و جذاب كنيم، جوانان به اين فرهنگها روى آورده اند.» وى تصريح مى كند: «ترويج الگوهاى بيگانه با ضرورتهاى كشور ما سازگار نيست ولى در صورتى كه فرهنگى جذابيت داشته و قابليت گسترش در كشورهاى ديگر را داشته باشد، رواج مى يابند؛ در غيراين صورت در كشور خود نيز به دست فراموشى سپرده مى شوند». اين جامعه شناس تأكيد مى كند:«اگر فرهنگى با روحيات نسل جوان سازگار باشد ، مورد اقبال قرار خواهد گرفت.

قدرخانى در مقاله اى دراين خصوص مى نويسد: «ايرانيان تنها مردمى هستند كه در تمام افسانه ها، اساطير و داستانهاى ملموس و غيرملموس دور يا نزديك، شادمان ترين مردم شناخته شده اند. ايرانيان قديم براى تولد هرماه و روز و هفته خود جشنى داشتند كه همه به يكديگر مهر مى ورزيدند. شايد به همين دليل ايران كشور آيين مهرورزى نام گرفته است». با اين همه مناسبت و بهانه براى شادبودن و مهرورزى، كه همگى نشان از فرهنگ، نحوه زندگى، خلق و خوى ، فلسفه حيات و كلاً جهان بينى ايرانيان باستان دارد، باز ، ولنتاين را براى شادبودن و عشق ورزى برمى گزينيم

اما در ایران، چرا ولنتاین این شانس را داشته است که طی چند سال گذشته خود را بر فرهنگ ما تحمیل کند؟ شاید نقش رسانه های گروهی داخلی و خارجی در این میان نادیده گرفته شود. اما حقیقت این است که اگر این رسانه ها به ویژه شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج کشور و یا دوستان وبلاگ نویس، آن قدر که در مورد ولنتاین سخن می گویند و می نویسند، یک دهم آن هم در مورد مهرگان، تيرگان، اسفندگان و... سخن می گفتند امروز جوانان ایرانی که تشنه ی جشن و شادی هستند، این چنین به آیین های بیگانه دل نمی باختند.
در چنین شرایطی اگر مسئولان کشور صلاح می دیدند و اجازه می دادند تا جشن هاي باستاني و ملي ايران آزادانه در میان همه ی مردم کشور به ویژه جوانان فراگیر شود، ضمن این که یکی از سنت های زیبای ایرانی حفظ شده بود، زمینه برای نفوذ اندیشه ها و سنت های بیگانه به کشور فراهم نمی شد و ولنتاین به راحتی جای خالی جشن اسفندگان را در دل جوانان ما پر نمی کرد.

آرى، واقعيت فراموش شده هم همين است كه فرهنگ اصيل ايرانى فرهنگ شادزيستى، شادباشى، شادگويى و شادخورى است؛ و در يك كلام، فرهنگ جشن و شادمانى است. جشن هاى ۱۲گانه ، آيين هاى نوروزى، جشن سده، گاهنبارهاى، جشن تولد خورشيد (يلدا) و هزاران مراسم ديگر ، خود، مؤيد پيوند عميق و ديرينه فرهنگ اين مرز و بوم با جشن وشادى است. (5)

ملت ایران از جمله ملت هایی است كه زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و كلا جهان بینی ایرانیان باستان است. از آنجایی كه ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم، شكوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است. چه بهتر است خودمان و مسئولان با مطرح نمودن اين جشن ها و بيان فلسفه آنها، به گونه اي درست از فرهنگ مان حفاظت، و جلوي هجوم فرهنگي ساير فرهنگ هاي ناآشنا را بگيرند. در حالي كه ما خود فرهنگ قوي و پر باري داريم.



پي نوشت:
1) براي ولنتاين روايت ديگر نيز وجود دارد:
این روز از دوره امپراتوری یونانیان به شهرت رسید. در یونان باستان روز ۱۴ فوریه به روز جونز معروف بود. جونز پادشاه همه بت ها بود. او همچنین مشهور به خدای همه الهه ها و زنان و ازدواج معروف بود. در روز ۱۴ فوریه نیز جشن lupercalia برگزار می شد، در این روز دختران جوان نام خود را روی کاغذ نوشته در بطری هایی می گذاشتند و به آب می انداختند، در طرف دیگر رودخانه پسران جوان در انتظار می ایستادند و هر یک بطری را از آب می گرفتند و تا شب ۱۴ فوریه را با دختری که اسم او را از آب گرفته بودند در جشن شرکت می کردند؛ گاهی هم این آشنایی ها به ازدواج می انجامید.

2) نكته لازم به ذكر است كه اگر در اينترنت عبارت سپندارمذگان (اسفندگان) را جستجو كنيد، در جاهاي بسياري 29 بهمن روز سپندارمذگان مي دانند، آن هم بدليل رواج تقويمي به نام "سالنمای دینی زرتشتیان" كه تمامي ماه ها را 30 روزه فرض كرده و بعلاوه 5 روز كه در آخر سال قرار داده است، كه نتيجه آن شده كه جشن اسفندگان را 6 روز قبل تر (به علت محسوب نكردن ماه هاي 31 روزه) از 5 اسفند، و در 29 بهمن معرفي مي كنند. اما درباره ی اين پرسش كه روز اسفنگان 5 اسفند به تقويم امروزي است يا 29 بهمن، باید گفت که جشن ها و فاصله های میان آنها در متون کهن ایرانی دارای تعریف و اندازه های مشخصی است که به مانند دانه های یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنها، موجب گسست کل این رشته خواهد شد.
چنانکه در منابع ایرانی آمده است، جشن سده پس از 40 روز از شب یلدا یا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از 25 روز از جشن اسفندگان است.
این اندازه ها و فاصله های تعریف شده در متون و منابع کهن ایرانی، تنها با گاهشماری ایرانی با ماه های سی و یک روزه (هجری خورشیدی فعلی) که بزرگ ترین دستاورد دانش گاهشماری در جهان است، مطابق است؛ ولی با کتابچه ای نوساخته که در چند سال اخیر در ایران با نام "سالنمای دینی زرتشتیان چاپ می شود،" مطابقت پیدا نمی کند. چرا که در این کتابچه، فاصله ی 100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله ی 40 روزه ی شب یلدا تا جشن سده به 46 روز، و فاصله ی 25 روزه ی جشن سده تا اسفندگان به 19 روز رسیده است. این فاصله ها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخ نامه های ایرانی هماهنگی ندارد. از این رو، زمان درست شب یلدا در شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن اسفندگان در 5 اسفند است، در همه ی گاهشماری های (تقويم) ایرانی. ‍

3) وجود نام ۱۲ ماه سال در ميان اسامى روزهاى ماه مبناى جشن هاى دوازده گانه ايران باستان بود. بدين ترتيب كه يك روز همنام در هرماه وجود داشت و هرگاه آن روز فرا مى رسيد مردم جشن مى گرفتند. اين جشن ها عبارت بودند از : فروردينگان (۱۹ فروردين ماه)، ارديبهشتگان (۱۳ ارديبهشت ماه)، خوردادگان (۶ خردادماه) ،تيرگان (۱۳تيرماه )، امردادگان (۱۷ مردادماه)، شهريورگان (۳شهريورماه) ، مهرگان (۱۶مهرماه)، آبانگان (۱۰آبان ماه)، آذرگان (۹ آذر )، ديگانه (۸ ، ۱۵ و ۲۳ دى ماه) ، بهمنگان (۲ بهمن ماه) و سپندارمذگان (۵ اسفندماه) (ر.ك به آيين ها و جشن هاى كهن در ايران امروز ، تأليف دكتر روح الامينى )

4) ترجمه ی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی - به قلم اکبر داناسرشت تهران 1352 رویه 302.

5) گاه انبارها هر يک به مدت پنج روز برگزار مي شدند و به ترتيب عبارت بودند از : 1- ميديوزرم، در نيمة بهار هنگام برداشت خرمن 2- ميديوشهم، در نيمة تابستان 3- پيتي شهم، در ماه شهريور 4- اياترم، در ماه مهر 5- ميديارم، در نيمة زمستان 6- همسپتمدم، در ماه اسفند 7- آخرين گاه انبار، روز آخر سال بود و به جشن نوروز متصل مي شد.




منابع:
1.
سايت پژوهش هاي ايراني
2.
پايگاه پژوهشی آريابوم
3.
خبرگزاري ميراث فرهنگي
4.
یتااهو، سایت اطلاع رسانی زرتشتیان
5.
سايت سپندارمذگان
6.
سايت آتشکده
7.روزنامه ايران،
شماره 3393، 84/11/24
8. روزنامه اعتماد،
شماره 1332، 85/11/26 و شماره 1346، 85/12/13
9. روزنامه اعتماد ملي،
شماره 303، 85/11/28
10. روزنامه كارگزاران 30 بهمن 85
11.
سايت تحليلي خبري عصر ايران
12.
سايت آفتاب
13.
سايت زنده رود / بخش فرهنگ و ادب

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


 

 

+ نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:نوید شوریابی,روز عشق,ایران,ایرانی,ولنتاین,ولنتاین ایرانی,5 اسفند,اسفندگان,اسپندگان,25 بهمن,عشاق,لیلی ومجنون,وطن,,ساعت 23:38 توسط نوید شوریابی |

ولنتاین مبارک

آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت ، عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت . روز ولنتاین مبارک ——————————————– نمیگم دوستت دارم ، نمیگم عاشقتم ، میگم دیوونتم که اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخیال دیوونست . . . (روز ولنتاینت مبارک عزیزم))) ——————————————— قلب مهربانت مثلثی را می ماند در دریای عشق ، مرا در خود کشیدی برمودای من !!! (ولنتاین مبارک) ——————————————— اگه شکلات بودی شیرین ترین بودی ، اگه عروسک بودی بغلی ترین بودی ، اگه ستاره بودی روشن ترین بودی و تا زمانی که دوست منی عزیز ترینی . روز ولنتاین مبارک مبارک . . . ——————————————— امیدوارم خرس زیبایی ها همیشه تو غار چشمات خونه کنه . ولنتاین مبارک باشه عزیزم ——————————————— سلام ببخشید پول نداشتم برات خرس و قلب بخرم به مناسبت روز ولنتاین ، فقط همین یه اس ام اس رو توسنتم برات بفرستم تا بدونی که همیشه دوستت دارم . امیدوارم این روز ، روز ولنتاین برات مبارک و با برکت باشه . ————————————————- میدونی ولنتاین یعنی چی ؟ یعنی اینکه یادمون باشه یه عاشق واقعی باید فقط به یه نفر دل ببنده و تا آخر عمر هم عاشقانه عاشقش باشه ——————————————— تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند ——————————————— می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی .ولنتاین مبارک ——————————————— هر کی اومد پیش من یه ذره جاتو نگرفت….هیچ ادایی جای اون نازو اداتو نگرفت….پیش هر نقاشی رفتم تو رو نقاشی کنه، روی هر بومی زدم رنگ چشاتو نگرفت… ——————————————– میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل ” ب ” برات میمیرند، مثل ” د ” دوستت دارند، مثل ” ع ” عا شقت میشوند، مثل ” م ” منتظر می مونند تا یه روز مثل ” ی ” یارت بشن. ——————————————— حرفهایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی… ——————————————— عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی ——————————————— شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش: من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی ——————————————— مهر یه چیزیه مهربونی یه چیز دیگه، عشق یه چیزیه عاشق شدن یه چیز دیگه، قلب و دل یه چیزیه اما توی قلب تو جا شدن یه چیز دیگه ——————————————— آسمونتم می توانی همیشه بارونو تو چشمام ببینی. زمین مال زمین خوارها ،فضا مال فضا پیماها ، فقط تو مال من ——————————————— همه زندگی فقط ۳روزه : اومدن – بودن – رفتن . من خودم نخواستم بیام ولی خودم می خوام که باشم اونم فقط به خاطره تو وقتی هم که دیگه نباشی منم میرم ——————————————— زندگی زیباست زشتی‌های آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان می‌گذرد… آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد ——————————————— مبادا گفته باشی دوستت می دارم دلت را می بویم مبادا شعله ای در آن نهان باشد ——————————————— گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری گفتی نمیخواهی ببارم عشق اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری ——————————————— باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرد ——————————————— دبیر فارسی بودم نامت را اولین غزل از صفحه کتابها می نهادم اگر دبیر جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش میکردم تا معادله محبت پدید آید اگر دبیر هندسه بودم ثابت می کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشت ——————————————— روز اول شوخی شوخی جدی شد شوخی ترین جدی عمرم دوست داشتن تو بود و جدی ترین شوخی عمرم از دست دادن تو ——————————————— من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛ یک شعر پر از غلط؛ یک پرنده ی بی آسمان؛ یک نسیم سرگردان؛ یک رویای نا تمام —————————– حرفهایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد و کتاب هایی نیز هست برای ننوشتن و من اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی… ——————————————— عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی ——————————————— شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش: من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی ——————————————— مهر یه چیزیه مهربونی یه چیز دیگه، عشق یه چیزیه عاشق شدن یه چیز دیگه، قلب و دل یه چیزیه اما توی قلب تو جا شدن یه چیز دیگه ——————————————— آسمونتم می توانی همیشه بارونو تو چشمام ببینی. زمین مال زمین خوارها ،فضا مال فضا پیماها ، فقط تو مال من ——————————————— همه زندگی فقط ۳روزه : اومدن – بودن – رفتن . من خودم نخواستم بیام ولی خودم می خوام که باشم اونم فقط به خاطره تو وقتی هم که دیگه نباشی منم میرم ——————————————— زندگی زیباست زشتی‌های آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان می‌گذرد… آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد ——————————————— مبادا گفته باشی دوستت می دارم دلت را می بویم مبادا شعله ای در آن نهان باشد ——————————————— گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری گفتی نمیخواهی ببارم عشق اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری ——————————————— باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرد ——————————————— دبیر فارسی بودم نامت را اولین غزل از صفحه کتابها می نهادم اگر دبیر جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش میکردم تا معادله محبت پدید آید اگر دبیر هندسه بودم ثابت می کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشت ——————————————— روز اول شوخی شوخی جدی شد شوخی ترین جدی عمرم دوست داشتن تو بود و جدی ترین شوخی عمرم از دست دادن تو ——————————————— من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام؛ یک شعر پر از غلط؛ یک پرنده ی بی آسمان؛ یک نسیم سرگردان؛ یک رویای نا تمام


دلــــــــــــتنگم

کاش آدم ها یکم جرات داشتن …

گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،

واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !

دلتـنگـــــم …
هــــــمـــین !
و ایــــــن نیــــــاز به هــــیچ زبـــان شاعــــرانه ای نــــدارد …

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:دلـتنگم,جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 23:16 توسط نوید شوریابی |

نوروز

دیشب

قدم می زدیم

با خدا

کوچه پس کوچه های خواب را

ماه را پشت سرمی گذاشتیم

تا روشن شدن چشم دنیا

و فوت می کردیم تک تک ستارگان را

تا تولد دوباره خورشید

دیشب بی واسطه

من بودم و او

و دستی که گرفته بود

وجودم را

و بیرون می کشید

مرا از دالان تاریکی

تا دلم روشن و

روشن و

روشن ترشود

دیشب می گفت و می شنیدم و

سرخ می شدم

در شعله شرم

تا مزرعه ی خورشید، ذره ذره ذوب می شدم

گلهای آفتاب گردان دورم حلقه می زدند

دلم روشن و

روشن و

روشن تر می شد

و خدا بود که می خندید

و تنهایم می گذاشت با روز

وزنگ صدایش که بیدارم می کرد:

امروز نوروز است



" منصور عقیلی "

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:نوروز,جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 23:13 توسط نوید شوریابی |

اس ام اس و جک برای دوستای گلم

     (-_-)/
      )) 
     ((
     _/  _

اس ام اس جدید نداشتم گفتم برات قر بدم شاد شی

.

.

.

.

.

.

تازگیها توی شهرداری استخدام شدم!

اگه دوست داری سر کوچه وایسا تا ببرمت.

.

.

.

.

.

.

تازگیها توی شهرداری استخدام شدم!

اگه دوست داری سر کوچه وایسا تا ببرمت.

.

.

.

.

.

پیش بینی غضنفر در مورد جام جهانی :

به نظر من تو جام جهانی خارج قهرمان میشه !

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 23:7 توسط نوید شوریابی |

بــــدون شـــــــــرح!!!

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 23:1 توسط نوید شوریابی |

جعبه کفش!

 

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد

 

در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند.در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد

 

پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.پس از او خواست تا در جعبه را باز کند .وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.

 

پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.

 

پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟پس اینها ازکجا آمده؟
 پیرزن در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام!!!!


+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 22:53 توسط نوید شوریابی |

داستان دوستی!!

دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد. دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت: « امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد».
آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام کنند.
ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد. اما دوستش او را نجات داد.
او بر روی سنگ نوشت:« امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد .»
دوستی که او را سیلی زده و نجات داده بود پرسید:« چرا وقتی سیلی ات زدم ،بر روی شن و حالا بر روی سنگ نوشتی ؟» دوستش پاسخ داد :«وقتی دوستی تو را ناراحت می کند باید آن را بر روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آن را پاک کند. ولی وقتی به تو خوبی می کند باید آن را روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را پاک نکند...»

دوستان عزیز نظر یادتون نره!!نیشخند


+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 22:49 توسط نوید شوریابی |